ای شمس الشموس عالم بر تو سلام
ای نسیم خنکای صبح بر تو سلام
چون که ملولم از تو خواهم مدد
ای عاقبت مهر بر تو سلام
دیوانگی چیست عقل و هوش تو
عقل اندر چه بود چشم و گوش تو
هم چو عریان تیر زهر آلود زن
شاید که شود چون شمس حال و حول تو
صالحا از کوی ما آهسته بگذر
این کوی خراب ما را پیوسته بنگر
همچون سحر تازه به چوگان کشته
دیده ما همه را خون گریسته بنگر
ادامه مطلب
درباره این سایت